حسیبحسیب، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

حسیب

نی نی خاله جون

سلام پسر گلم مامان داره خاله میشه دو ماه چندروز مونده که نی نی خاله سمانه به دنیا بیاد مامان حسیب نمیدونم خاله شدن چه حسی داره میتونم یه خاله خوب بشم یا نه ،نی نی خاله جون دختره قراره یه دخترخاله خوشگل به دنیا بیاد  یه اسم براش انتخاب کردیم سوگند،خاله سمانه هم سوگند صداش میزنه خواهرزاده گلم دوست دارم                                          دوست دارم پسرم ...
14 مهر 1391

اتوبوس

سلام پسر گلم برای عروسی پسر عمه مامان رفتیم ایرانشهر با ماشین بعد از تموم شدن عروسی امدیم چابهار،با اتوبوس امدیم نیکشهر بعد با سواری امدیم تا چابهار شما که اولین بار بود که سوار شده بودی بخاطر اینکه جات تنگ بود کلی گریه می کردی رفتی پیش دایی مجید نشستی مامان نمی تونست بهت شیر بده ،شیر دادن داخل اتوبوس خیلی سخته هوا هم گرم بود ،یه دوست خوب هم پیدا کردی با دوتا سربازهم اشنا شدی مثل دایی حلیم بودن کلی شکلک برات در میوردن شما م جواب میدادین بعداز رسیدن به نیکشهر از دوستات خداحافظی کردی، فاصله ایرانشهر تا نیکشهر با اتوبوس دوساعت ونیم بود که رسیدیم نیکشهر شمام شدی همون پسر شاد شنگول مامان بعد از رسیدن به نیکشهر ماشین گرفتیم امدیم چابهار که...
9 مهر 1391

سرما خوردگی

سلام قشنگم چند روزی میشه سرما خوردیم نتونستم برات بنویسم امروز مامان یه کمی بهتر شده اما تو بهتر نشدی دکتر هم بردیمت برات شربت نوشته بهت بدم سر ساعت منم همینکارو می کنم ولی بهتر نشدی قراره امروز ببرمت دکتر تا دوباره معاینه بشی اخه الان سینه ت داره صدا میده بدجوری خوبیت اینه که اصلا مریضت رو به خودت نمگیری الان داری با رورووک بازی می کنی من از خدا می خوام که این سرما خوردگی نصیب هیچکس نشه حتی برای شما مادر عزیز                                    دوست دارم تاج س...
2 اسفند 1390

روزهای خوش زندگی

سلام پسر کوچولو این روزها ،هر روز یه کار تازه یاد می گیری من بابایی تمام مدت یا  راجع تو حرف می زنیم یا تو رو تماشامی کنیم و از شادی لبریز می شیم تا امروز کلی کارا یاد گرفتی چهار دست وپا میری دست میزنی، بای بای می کنی با گوشی تلفن حرف میزنی موهاتو شونه می کنی مامان رو می بوسی  دستمال رو برمی داری شیشه های در  رو پاک می کنی                                      دوست دارم ...
10 دی 1390

باهوکلات

سلام نفسم  می خوایم بریم باهوکلات روستای در هشتاد کیلومتری بندر چابهار روستای در پشت کوه قرار داره فاصله روستا تا سر جاده یه پانزده دقیقه راهه با ماشین در مسیر راه مردانی رو می بینیم که روی  زمینهای زراعی کار میکنند وقتی که رسیدیم ظهر بود برای ناهار دعوت  شده بودیم صاحبخونه مرد زحمتکشی بود وقتی رفتیم خونش ،بعد از سلام احوال پرسی رفت از باغ برامون لیموهای ترش  ابدار چید  اورد کنارمون گذاشت دختران روستای برای دیدمون امده بودن هوا که خنک تر شد با دخترای صاحبخونه رفتیم باغ، باغ سرسبزی بود درختان انبه ،پرتغال ،لیمو ،زیتون،خرما هم داشتن با اینکه نرسیده بودند ولی خیلی شیرین بودن یکی از دخت...
26 آذر 1390

نخستین

سلام قند عسل نخستین کسی که گناه را در عالم به وجود اورد شیطان بود نخستین کسی که زره را ساخت و از ان استفاده کرد،حضرت داود بود   نخستین کسی که حمام را اختراع کرد حضرت سلیمان بود نخستین کسی که لباس دوخت و استفاده کرد حضرت ادریس بود نخستین کسی که کاغذ را ساخت حضرت یوسف بود نخستین کسی که به پیامبر (ص) ایمان اورد حضرت ابوبکر صدیق رض بود نخستین کسی که در کودکی به پیامبر ایمان اورد حضرت علی بود نخستین کسی که خود را ختنه کرد حضرت ابراهیم بود نخستین کودکی که در مهد سخن گفت حضرت عیسی بود نخستین کسی که ترازو را ساخت حضرت شعیب بود نخستین انسان ازاده ای که به صورت برده فروخته شد ح...
13 آذر 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به حسیب می باشد