عروسی خاله جون
سلام پسر گلم چند روزی به عروسی خاله جون مونده بود کلی کار ناتموم داشتیم باید انجام بدیم زن دایی ارزو هم اومده لباسای رو که برای خاله جون دوخته بودیم رو اطو می زد تا می کردبا گل روبان تزیین می کرد دوستان اشنایان همه برای عروسی دعوت شده بودند روز عروسی شروع شد همه اقوام فامیل دوستان اشنایان برای عروسی امده بودند ر وز اول عروسی خانواده داماد لباسایی رو که دوخته بودند و طلا های رو که اورده بودند رو باید به همه مهمانها نشون بدن خانواده عروس هم باید لباساوطلاها رو که برای دخترشون دوختن وخریدن نشون میدن بعد از نشون دادن از مهمانها پذیرایی میشه شب دوم عروسی شب حنا بندون دوستان مامان برای عروس...
نویسنده :
مامان حسیب
19:41