خرید عید
حسیب امید زندگی
امروز رفتیم بازار با بی بی جون برای خرید عید هوا گرم بود رسیدیم بازار تا چشم افتاد به یه اسباب بازی خوشگل از جات تکون نخوردی برات یه ماشین خوشگل گرفتیم برای دختر دایی هم یه اسباب بازی گرفتی
زن دایی ارزو هم امده بود بازار تا سما دختر دایی دیدی سریع دست رو بردی داخل پلاستیک اسباب بازی رو که براش گرفته بودی بش دادی اونم خوشحال شد سزیع گفت مرسی
هر دوتاتون با هم خندیدین از هم جدا شدین
با کلی امدیم خونه لباسای عیدت رو از خیاطی گرفتیم امدیم خونه
کفش کلاه توپ با یه دست لباس عید که بابات برات دوخته بود اورد خونه بهت داد کلی ذوق کرده بودی خریدای عیدت رو به همه نشون میدادی
همه میگفتن مبارکت باشه اقا حسیب
ما همه دوست داریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی